پلنگ سنگی

پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم 

مگو آزاد خواهی شد، که من زندانی دهرم 

 

تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن 

تو تلخی شراب کهنه ای، من تلخی زهرم  

 

مرا ای ماهی عاشق رها کن، فکر کن من هم 

 یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم 

   

کسی را که برنجاند تو را، هرگز نمی بخشم 

تو با من آشتی کردی، ولی من با خودم قهرم 

 

تو آهوی رهای دشت های سبزی، اما من 

پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهر 

 « فاضل نظری » 

 

نوشته شده توسط: آرتا

نظرات 1 + ارسال نظر
هادی هادی کامران پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ http://pardeha2.blogfa.com

سلام بر آرتای عزیز
خوبی ؟
تبریک میگم . اینجور همکاریها خیلی قشنگه ادامه بدید و به فکر ارتقا باشید .
خوبه وب فشنگیه . مانا باشید .
خدای سکوت نگهدارت باد . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد