جان دادن به مرداب

لب دریا رسیدم تشنه، بی تاب،

ز من بی تاب تر، جان و دل آب،

مرا گفت : از تلاطم ها میاسای !

که بد دردی است جان دادن به مرداب !

(فریدون مشیری) 

 

نوشته شده توسط: آرتا

دوای ترک اعتیاد!!

( سال 1286 شمسی- صور اسرافیل، سال اول ، شماره یک )

بعد از چندین سال مسافرت هندوستان و دیدن ابدال و اوتاد و مهارت در کیمیا و لیمیا و سیمیا الحمدالله به تجربه ی بزرگی نایل شدم. و آن دوای ترک تریاک است اگر این دوا را در هر یک از ممالک خارجه کسی کشف می کرد ناچار صاحب امتیاز میشد. انعامات می گرفت. در همه ی روزنامه ها نامش به بزرگی درج می شد اما چه کنم که در ایران قدر دان نیست!!!

عادت طبیعت ثانوی است همین که، کسی به کاری عادت کرد دیگر به این آسانی ها نمی تواند ترک اعتیاد کند. علاج منحصر به این است که به ترتیب مخصوصی به مرور زمان کم کند تا وقتی که به کلی از سرش بیفتد.

حالا من به تمام برادران مسلمان غیور تریاکی خود اعلان میکنم، که ترک تریاک ممکن است به اینکه اولا در امر ترک جازم و مصمم باشند،  ثانیا مثل یک نفر که روزی دو مثقال تریاک میخورد روزی یک گندم از تریاک کم کرده دو گندم مرفین به جای آن زیاد کند. وکسی که ده مثقال تریاک می کشد روزی یک نخود کم کرده دو نخود حشیش اضافه نماید و همین طور مداومت کند تا وقتی که دو مثقال تریاک خوردنی به چهار مثقال مرفین و ده مثقال تریاک کشیدنی به بیست مثقال حشیش برسد. بعد از آن تبدیل خوردن مرفین به آب دزدک مرفین  و تبدیل حشیش به خوردن دوغ وحدت بسیار آسان است. 

 برادران غیور تریاکی من در صورتی که خدا کارها را این طور آسان کرده چرا خودتان را از زحمت حرف های مفت مردم و تلف کردن این همه مال و وقت نمی رهانید. ترک عادت در صورتی که به این قسم بشود موجب مرض نیست و کار خیلی آسانی است.

و همیبشه بزرگان و متشخصین که می خواهند عادت زشتی از سر مردم بیندازند همین طور می کنند مثلا ببینید واقعا شاعر خوب گفته است که عقل و دولت قرین یکدیگر است مثلا وقتی که بزرگان فکر می کنند که مردم فقیرند و استطاعت نان گندم خوردن ندارند و رعیت همه ی عمرش را باید به زراعت گندم صرف کند و خودش همیشه گرسنه باشد ببینید چه می کنند.

روز اول سال نان را با گندم خالص می پزند. روز دوم در هر خروار یک من تلخه، جو، سیاه دانه، خاک اره، یونجه، شن. مثلا مختصر عرض کنم کلوخ، چارکه، گلوله ی هشت مثقالی می زنند. معلوم است در یک خروار گندم که صد من است یک من از این چیزها هیچ معلوم نمی شود. روز دوم دو من می زنند. روز سوم سه من. وبعد از صد روز  که سه ماه و ده روز می شود صد من گندم صد من تلخه، جو، سیاه دانه، خاک اره،کاه، یونجه، شن شده است در صورتی که هیچ کس ملتفت  نشده و عادت نان گندم خوردن هم از سر مردم افتاده است.

واقعا که عقل و دولت قرین یکدیگر است!

برادران غیور تریاکی من البته می دانید که انبان عالم صغیر است و شباهت تمام به عالم کبیر دارد یعنی مثلا هر چیز که برای انسان دست می دهد ممکن است برای حیوان، درخت، سنگ، کلوخ، در، دیوار، کوه، دریا هم اتفاق بیفتد و هر چیز هم برای اینها دست می دهد برای انسان هم دست می دهد چرا که انسان عالم صغیر است و آنها جزو عالم کبیر. مثلا این را می خواستم بگویم  همان طور که ممکن است عادتی را از سر مردم انداخت  همان طور هم ممکن است عادتی را از سر  سنگ و کلوخ و آجر انداخت چرا که میان عالم صغیر وعالم کبیر مشابهت تمام است. پس چه انسانی باشد که از سنگ و کلوخ هم کم باشد.

( دخو )  

 

نوشته شده توسط: آرتا

« یاد آر ز شمع مرده، یاد آر!»

شروع طبع نامه ی هفتگی صور اسرافیل به مدیریت میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی بود، از شماره ی 15 به بعد، میرزا علی اکبر خان دهخدا با سمت دبیر و نگارنده به ایشان پیوست. صور اسرافیل از پر فروشترین جریده های عصر مشروطیت بود. اولین شماره ی آن در ربیع الاخر 1325 هجری قمری، نه ماه پس از صدور فرمان مشروطیت، و آخرین شماره ی آن در جمادی الاول 1326، سه روز قبل از بمباران مجلس منتشر شد. پس از بمباران مجلس میرزا جهانگیر خان به قتل رسید. ولی میرزا علی اکبر خان دهخدا و میرزا قاسم خان جان به در بردند.

شعار صور اسرافیل، چنان چه در سر لوحه ی آن آمده، حریت، مساوات و اخوت بود. صور اسرافیل دو بار از جانب دربار و دولت توقیف شد اهمیت روزنامه ی صور اسرافیل را در نقد اوضاع اجتماعی وسیاسی، و بیدار کردن مردم، و بخصوص در  مقالات طنزآمیز «چرند و پرند» دهخدا و سبک نگارش نوین آن دانسته اند.

صور اسرافیل جزو جراید تندروی آن زمان محسوب می شود. 

(در مطلب بعد قسمتی از چرند و پرند که در این جریده منتشر شده رو براتون گذاشتم، این نوشته جنبه ی انتقادی داره) 

 

نوشته شده توسط: آرتا

پیشوار

چه اسفتد ها آه

دود کردیم

به انتظار تو ای روز اردیبهشتی

که گفتند از همین روز ها میرسی

از همین راه

(دکتر امین پور)

خارها

خار ها خوار نیستند

شاخه های خشک چوبه های دار نیستند

میوه های کال کرم خورده نیز

روی دوش شاخه بار نیستند

پیش از آنکه برگ های زرد را

زیر پای خویش سرزنش کنی

خش خشی به گوش میرسد

برگ های بیگناه

با زبان ساده اعتراف میکنند

خشکی درخت از کدام ریشه آب میخورد

(دکتر قیصر امین پور)


نوشته شده توسط:محمد پارسا